عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



♥وب اورجینال من♥ از همه میخوام که از نوشتن نظر بیخود جلوگیری کنن چون فقط وقتشونو هدر میدهند و من بهتون قول میدم که حداقل روزانه یک مطلب باحال براتون بزارم با تشکر مدیریت ♥وب اورجینال ♥

نظر شما درباره این وبلاگ چیست؟

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان aboozar0111 و آدرس aboozar0111.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 28
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 28
بازدید ماه : 42
بازدید کل : 23790
تعداد مطالب : 30
تعداد نظرات : 12
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


آمار مطالب

:: کل مطالب : 30
:: کل نظرات : 12

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 1

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 28
:: باردید دیروز : 1
:: بازدید هفته : 28
:: بازدید ماه : 42
:: بازدید سال : 159
:: بازدید کلی : 23790

RSS

Powered By
loxblog.Com

اشک هایی که برای باخت ریختیم , همان عرق هایی است که برای برد نریختیم

تبلیغات
<-Text2->
♥صلوات♥
جمعه 29 آذر 1392 ساعت 12:35 | بازدید : 210 | نوشته ‌شده به دست ム҉乃҉Ծ҉Ծ҉乙҉ム҉尺҉ | ( نظرات )


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
♥داستان کوتاه پل♥
سه شنبه 26 آذر 1392 ساعت 17:51 | بازدید : 216 | نوشته ‌شده به دست ム҉乃҉Ծ҉Ծ҉乙҉ム҉尺҉ | ( نظرات )

سال‌ها پیش، دو برادر با هم در مزرعه‌ای که از پدرشان به ارث رسیده بود، زندگی می‌کردند. روزی آنان به خاطر یک سوء تفاهم کوچک، با هم جروبحث کردند. پس از چند هفته سکوت، اختلاف آنان زیاد شد و قهر کردند.
یک روز صبح درب خانه برادر بزرگ‌تر به صدا درآمد.

 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
:: ادامه مطلب ...
♥نه حال کردین♥
دو شنبه 25 آذر 1392 ساعت 10:34 | بازدید : 177 | نوشته ‌شده به دست ム҉乃҉Ծ҉Ծ҉乙҉ム҉尺҉ | ( نظرات )

اگر عددی را در 9 ضرب کنید، جواب هر چه باشد، مجموع رقم های آن مساوی 9 می شود.

مثلاً اگر 46 را در 9 ضرب کنید، می شود 414. حالا اگر این عددها را با هم جمع کنید، برابر
9می شود.

مثال دیگر: 593043 ضربدر 9=5337387

حالا رقم های جواب را با هم جمع می کنیم:

5+3+3+7+3+8+7=36

3+6=9

هر وقت عددی را در 9 ضرب کردیم، می توانیم این طوری امتحانش کنیم


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
♥ضرب المثل کاربردی♥
شنبه 23 آذر 1392 ساعت 19:12 | بازدید : 3379 | نوشته ‌شده به دست ム҉乃҉Ծ҉Ծ҉乙҉ム҉尺҉ | ( نظرات )

آستین نو پلو بخور!
در موردی گفته می شود که هنرمند را در لباس کهنه به هیچ می گیرند و بی هنران ظاهرساز را بر صدر می نشانند.
صائب می گوید:
هنر ز فقر کند در لباس عیب ظهور                که نان گندم درویش، طعم جو دارد


● از کوزه همان تراود که در اوست!
گر دایرۀ کوزه ز گوهر سازند                      از کوزه برون همان تراود که در اوست


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
:: ادامه مطلب ...
♥چند داستان از بهلول♥
چهار شنبه 20 آذر 1392 ساعت 14:2 | بازدید : 200 | نوشته ‌شده به دست ム҉乃҉Ծ҉Ծ҉乙҉ム҉尺҉ | ( نظرات )

حکایت سخن گفتن بهلول با مردگان


زاهدی گفت : روزی به گورستان رفتم و بهلول را در آنجا دیدم پرسیدمش اینجا چه می کنی؟
گفت : با مردمانی همنشینی همی کنم که آزارم نمی دهند اگر از عقبی غافل شوم یاد آوریم می کنند و اگر غایب شوم غیبتم نمی کنند


 

 


 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
:: ادامه مطلب ...
♥بهلول و بوی غذا♥
سه شنبه 19 آذر 1392 ساعت 21:39 | بازدید : 1456 | نوشته ‌شده به دست ム҉乃҉Ծ҉Ծ҉乙҉ム҉尺҉ | ( نظرات )

یک روز عربی ازبازار عبور میکرد که چشمش به دکان خوراک پزی افتاد از بخاری که از سر دیگ بلند میشد خوشش آمد تکه نانی که داشت بر سر آن میگرفت و میخورد هنگام رفتن صاحب دکان گفت تو از بخار دیگ من استفاده کردی وباید پولش را بدهی مردم جمع شدن مرد بیچاره که از همه جا درمانده بود بهلول را دید که از آنجا میگذشت از بهلول تقاضای قضاوت کرد ،بهلول به آشپز گفت آیا این مرد از غذاي تو خورده است؟

آشپز گفت نه ولی از بوی آن استفاده کرده است. بهلول چند سکه نقره از جیبش در آورد و به آشپز نشان داد و به زمین ریخت وگفت؟ ای آشپز صداي پول را تحویل بگیر.
آشپز با کمال تحیر گفت :این چه قسم پول دادن است؟ بهلول گفت مطابق عدالت است:«کسی که بوی غذا را بفروشد در عوض باید صدای پول دریافت کند»


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
♥حکایت بهلول و جنید بغدادی♥
سه شنبه 19 آذر 1392 ساعت 21:38 | بازدید : 196 | نوشته ‌شده به دست ム҉乃҉Ծ҉Ծ҉乙҉ム҉尺҉ | ( نظرات )

شیخ جنید بغداد به عزم سیر از شهر بغداد بیرون رفت و مریدان از عقب او، شیخ احوال

بهلول را پرسید. گفتند او مردی دیوانه است. گفت او را طلب کنید که مرا با او کار

است. پس تفحص کردند و او را در صحرایی یافتند.


شیخ پیش او رفت و در مقام حیرت مانده سلام کرد. بهلول جواب سلام او را داده پرسید

چه کسی هستی؟ عرض کرد منم شیخ جنید بغدادی.


فرمود تویی شیخ بغداد که مردم را ارشاد می‌کنی؟ عرض کرد آری..


بهلول فرمود طعام چگونه می خوری؟ عرض کرد اول بسم‌الله می‌گویم و از پیش خود

می‌خورم و لقمه کوچک برمی‌دارم،

 

 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
:: ادامه مطلب ...
♥داستان های زیبای بهلول♥
سه شنبه 19 آذر 1392 ساعت 21:34 | بازدید : 837 | نوشته ‌شده به دست ム҉乃҉Ծ҉Ծ҉乙҉ム҉尺҉ | ( نظرات )

بهلول و قبرستان
شخصي بهلول را در قبرستان ديد ، از او پرسيد : چه مي كني ؟
بهلول گفت : همنشيني مي كنم با جماعتي كه مرا اذيت نمي كنند و اگر از آخرت غفلت كنم مرا يادآوري و تذكر مي دهند ، و اگر از آنها دور شوم غيبت مرا نمي كنند .

تعبير خواب خليفه
روزي ، خليفه بهلول را احضار كرد كه : خوابي ديده ام ، مي خواهم تعبيرش كني .
گفت چيست ؟
گفت : خواب ديدم به جانور وحشتناكي تبديل شده ام و نعره زنان به اطراف خود هجوم مي برم و آنچه از خرد و كلان در سر راه خود مي بينم درهم مي شكنم و مي بلعم . بگو تعبيرش چيست ؟
گفت : من تعبير واقعيت ندانم ، فقط خواب تعبير مي كنم .
 

 

 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
:: ادامه مطلب ...
♥ضرب المثل♥
سه شنبه 19 آذر 1392 ساعت 21:28 | بازدید : 567 | نوشته ‌شده به دست ム҉乃҉Ծ҉Ծ҉乙҉ム҉尺҉ | ( نظرات )

خود گوئي و خود خندي؟ عجب مرد هنر مندي!


سيمرغ دگر است و سي مرغ دگر.


دنيايش مثل آخرت يزيد است!


دنده را شتر شکست، تاوانش را خر داد.




 

 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
:: ادامه مطلب ...
♥نمکدان♥
یک شنبه 17 آذر 1392 ساعت 18:45 | بازدید : 247 | نوشته ‌شده به دست ム҉乃҉Ծ҉Ծ҉乙҉ム҉尺҉ | ( نظرات )

یارو 10 کالری از خوردن یه رانی وارد بدنش میشه ، ولی حاضره 12 كالری بسوزنه اون دو تا تیکه میوه باقیمونده ته قوطی و در بیاره
 
---------
 
هیچ کادوی زشت و به درد نخوری دور انداخته نمیشود !فقط از خانه ای به خانه دیگر و از شخصی به شخص دیگر منتقل میشود !
 
---------
 
اندر حکایت اختلاس بزرگ:شهرام جزایری: «منو از اینجا بیارین بیرووووون... اینا دارن منو مسخره میکنن... به من میگن آفتابه دزد!!!»
 
---------




|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
:: ادامه مطلب ...
♥ده بخند دیگه♥
یک شنبه 17 آذر 1392 ساعت 18:44 | بازدید : 213 | نوشته ‌شده به دست ム҉乃҉Ծ҉Ծ҉乙҉ム҉尺҉ | ( نظرات )

خونمون مهمون اومد
وقتی در رو بازکردم دخترشون قدش حدودیک و نود بود
وقتی کفشش رو درآورد یک و هفتاد وپنج شد ،
اومد توی خونه گل سرش رو برداشت شدیک و پنجاه
نگرانم کم کم محو بشه ! 
.
.
.
آن چیست که چشم دارد ولی نمیبیند ؟
پا دارد ولی حرکت نمیکند ؟
بال دارد ولی پرواز نمیکند ؟
نوک دارد ولی غذا نمیخورد ؟
پرنده ی مرده‏ !!‏‏ 
.
.
.
 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
:: ادامه مطلب ...
♥خنده بازار♥
یک شنبه 17 آذر 1392 ساعت 18:40 | بازدید : 175 | نوشته ‌شده به دست ム҉乃҉Ծ҉Ծ҉乙҉ム҉尺҉ | ( نظرات )




حسی که برای زنگ ورزش به خصوص تو دبستان داشتم،

حتی برم لالیگا ام به دست نمیاد !!!

اصن شب قبلش خوابم نمیبرد ...

...........................................................

از بچگی دوست داشتم رو پل صراط پوست موز بندازم !!!
 

 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
:: ادامه مطلب ...
♥جوک های روده بر♥
یک شنبه 17 آذر 1392 ساعت 18:38 | بازدید : 193 | نوشته ‌شده به دست ム҉乃҉Ծ҉Ծ҉乙҉ム҉尺҉ | ( نظرات )

از حیف نان می پرسن صورتی چه رنگیه؟ می گه قرمز یواش
.

 
.
تو شهر حیف نون اینا (!) کراوات مد شده… تا الان ۵۰ نفر تلفات داشته!
.
.
.

حیف نون داشته هلو می خورده، به هسته اش که می رسه میگه به به! گردو هم داره!
.

 
.

از حیف نون می پرسند تا حالا مربا بالنگ خوردی؟ می گه من که همیشه با دست می خورم!
.
 
.
به حیف نون می گن: نفت، طلای سیاه است. حیف نون فرداش یه ۵ لیتری می اندازه گردنش!
.
.
.
می دونی چینی ها به دوقلو چی میگن؟ این چون اون، اون چون این!
.
 
.
می دونی نصف النهار چیه؟ شامی است که از نهار باقی مانده


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
♥خنده♥
شنبه 16 آذر 1392 ساعت 20:53 | بازدید : 231 | نوشته ‌شده به دست ム҉乃҉Ծ҉Ծ҉乙҉ム҉尺҉ | ( نظرات )

غضنفر به بقالی مراجعه کرد و گفت:ماست داری؟

بقال گفت:نه،کره نداریم.

غضنفر گفت:مرد حسابی،کی از تو پنیر خواست؟

.........................................................................................................

واژه نامه ی گوسفند شناسی:

وقتی گوسفند بچه است،به اون میگن بره.

وقتی گوسفند ماده است،به اون میگن میش.

وقتی گوسفند نره،به اون میگن قوچ.

وقتی گوسفند چاقه،به اون میگن پروار.

بالاخره،نفهمیدیم چه وقت میتوان به گوسفند گفت:گوسفند.

.....................................................................................................

یه روز عروس میره گل بچینه،شهرداری می گیردش.

.....................................................................................................

یه نفر میخوره زمین...هوا میره،نمیدونی تا کجا میره.

.....................................................................................................

یه نفر ریش بزی میزاره،گرگه میاد میخورتش.

.....................................................................................................


|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1